goohardasht.com/ehsanmahdavi74
بنده ی
خدایی تعریف می کرد:
هنگام برگشتن از سر کار ، به همراه همکارانم در یکی از بارون
های کم سابقه ی تهرون ، اسیر شده بودیم و
منتظر بودیم یک تاکسی مردی کنه و سوارمون
کنه .در این گیر و دار و سیلاب ، یک تاکسی اومد و نزدیکی هامون
نیگه داشت و داد زد: فقط دربست می برم.اگر می خواید سوار شید.
با دوستان مشورت کردیم و ترجیح دادیم به جای موندن و سگ ارزه
زدن و سرما خوردن ، یه خورده سر
کیسه رو شل کنیم و خلاصه ، سوار شدیم.
حتما میدونید که در مملکت ما ، همه عالم سیاسی � اقتصادی � فرهنگی
� اجتماعین و در این بین ، صاحب نظرترین افراد، اغلب رانندگان
محترم تاکسی می باشن .و از این رو بود که
راننده ی محترم ، به پیرو از همکاراش ، کلید گفتگو درباره موضوع داغ این روزها ، یعنی اختلاس چندهزار میلیاردی
را روشن کرد:
بله آقا ، اینها همه شون دزدند.خدا مسبّب ی نش رو لعنت کنه.من که نمی بخشمشون.عین کفتار افتادن روی
اموالمون و ما رو چپاول می کنن این تازه کوچکشونه که بیرون درز کرده . بیشتر از اینا مالمون رو به تاراج برده اند و خبر نداریم. آخر از جون ما
چه می خوان ؟ من توان خریدم محدوده . در آمدم کفاف این همه خرج را نمی ده بس که گرونیه.از طرفی چاره ای هم نداریم.مگر می
شه بدون شیر و تخم مرغ زندگی کرد؟ مگر می شه
لباس نخرید؟ آنوقت در حالی که ما داریم اینجا
جون می کنیم،عدّه ای اینطوری می خورن و می برن...
بنده ی خدا به این امید که از من و دوستام بخاری بلند شه و در بحث شرکتی کنیم و نظری بدیم، همینطور حنجره
پاره می کرد. مثل موش آب کشیده خیس بودم و به خودم می لرزیدم و همش در این فکر بودم که قرار ه از ما ، نفری 2000 تومان برای یک مسیر 500تومانی
بگیره .آخر صبرم تمو م شد و گفتم : دوست عزیز ، خوب کردن که بردن. ای کاش بیشتر
بدزدن و هیچ برای امثال ما باقی نگذارن که هر چه سرمان میاد ،علّتش خودمو نیم.
راننده ی بینوا که شوکه شده بود،با چشمانی حیرت زده از آینه ی
عقب ماشین به من نیگا کرد و پرسید : منظورتان
چیه ؟
گفتم : مگر ما خودمون
اینگونه نمی کنیم ؟ همه چیز از من و شما شروع می شه.مگر شو ما برای یک مسیر 500 تومانی،نمی
خواید 2000تومان بگیرید؟
راننده گفت :خودتو ن خواستید سوار شید.
گفتم : خدا پدرتو ن روا بیامرزه ، مگر توی این هوا چاره ی دیگری هم داشتیم؟ مگر می شه این همه
راه رو پیاده گز کرد ؟ ما مردم هم ، تا شرایط برامو ن مهیّا می شه ، همدیگر رو غارت می کنیم. زمونی حق اعتراض وجود داره که خودمو ن چنین جرمی مرتکب نشده باشیم . تا برف
و بارون سنگینی می باره ، همه در بست سوار می کنن .تا کمی مواد خام گرانتر می شه ،
فروشگاههای البسه و سایر مایحتاج مردم ، سودهای
دو یا سه برابر روی اجناسشون می کشن .پس همه مثل همیم و لیاقتمو ن هم همین است که دارند بر سرمو ن میارن .
راننده یهو خاموش شد و
دیگه دم نزد . فقط موقع پیاده شدن گفت : همان
نفری 500تومن را بدید
.
دمی با فاطمه زهرا (س) , ام ابیها
چگونه انرژی منفی را از خود دور کنیم
با انتخاب دسر مورد علاقهتان شخصيت وجوديتان را كشف كنيد
180554 بازدید
81 بازدید امروز
17 بازدید دیروز
623 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian