×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عشق پایدار ( eshghe paydar)

× عشق !-- begin 20tools.com prayer times code --=text/java language=java src=http://www.20tools.com/owghat/cyan.php/ language=javavar currentdate= new date(); var jat= 0; pz() {};init();document.getelementbyid(cities).selectedindex=12;coord();main();/no a href=http://www.cinemaiha.comسینمایی ها/aa href=http://www.20tools.com/owghatابزار نمایش اوقات شرعی/a/no!-- end 20tools.com prayer times code --
×

آدرس وبلاگ من

eshghepaydar.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ehsanmahdavi74

عباس علمدار کربلا


عبّاس علمدار کربلا

سقّای طفلان حسین (ع)

حسین (ع)،وقتی که دید بر غلظت ادای احترام برادرش افزوده شده،از او سرّ اینگونه احترام کردن پرسید.پاسخ داد:پیامبر (ص) به من آنقدر به وفاداری شما نصیحت کرد که دریافتم من همچون غلامم و شما هم سرور و آقای من هستید مولای من.
*
با برادرش حسین (ع)،به دشمن یورش برده بودند.قرارشان این بود که ابا عبدالله با صدای بلند،رجز بخواند و او با ندای بلند پاسخ دهد که با این ترفند،از سلامت یکدیگر،با خبر شوند.رجز حسین ابن علی (ع) به اینجا رسید:من،فرزند فاطمه ام...
اینجا بود که از عبّاس پاسخی نیامد.وقتی حسین (ع) با نگرانی راهش را به سوی ایشان کج کرد و وقتی که او را دید و پرسید:از چه رو پاسخم را ندادی؟،گفت:مادر شما،فاطمةالزّهرا است و مادر من،فاطمه امّ البنین.نتوانستم جسارت کنم و با شما هم کلام شوم.
*
شمر ملعون،از قبیله ی امّ البنین با عبّاس ابن علی خویشاوند بود.وقتی در عصر تاسوعا بر در خیمه ی امام حسین (ع) وارد شد و به او گفت"برایت امان نامه آورده ام.از حسین جدا شو و جانت را نجات بده"،ایشان حتّی برای پاسخ به شمر،از حسین (ع) اجازه گرفت و همین برای نا امید کردن آن ملعون کافی بود.




در روز عاشورا نزد ابی عبدالله آمد.بنا بر یکی از دو روایت،به ایشان عرض کرد:برادر جان،این سینه ی من تنگ شده است.دیگر طاقت نمی آورم.می خواهم هر چه زودتر جانم را فدای شما کنم.امام پاسخ دادند:برادرم،حال که می خواهی بروی،برو بلکه بتوانی قدری آب برای فرزندانم بیاوری.ابوالفضل فرمود:چشم.و یک تنه به دل جمعیّت دشمن زد.
*
چهارهزارنفر دور شریعه ی فرات را گرفته اند.جمعیّت را می شکافد و با اسب وارد آب می شود.مشک را پر آب می کند و به دوش می اندازد.آب تا زیر شکم اسب می رسد.خم می شود و دو دستش را پر آب می کند و تا لبان خشگیده اش،بالا می آورد.آنهایی که دیده اند،نوشته اند،قدری صبر کرد و آب را نخورده با دستانش پرت کرد و از شریعه بیرون آمد.هنوز کسی نمی داند چه بر او گذشت که اینگونه کرد!...
*
به دل دشمن زد که راه را به سوی خیمه ها باز کند.در همین حال،شروع به خواندن رجز کرد.امّا این بار خطاب به خودش:
ای ابوالفضل،می خواهم که بعد از حسین،زنده نمانی(یا نفس من بعدالحسین هونی.فبعده لا کنت ان تکونی)
حسین،شربت مرگ می نوشد.حسین در کنار خیمه ها لب تشنه ایستاده باشد و تو آب بیاشامی؟
پس مردانگی کجا رفت؟شرف کجا رفت؟همدلی و برابری کجا رفت؟
مگر حسین امام تو نیست؟مگر تو پیرو او نیستی؟مگر تابع او نیستی؟
هیهات!هرگز دین من،چنین اجازه ای به من نمی دهد.وفای من،هرگز چنین اجازه ای نمی دهد...



دشمنان را بر سر راهش دید.از ترس این که مبادا مشک آب آسیب ببیند،راهش را به سمت نخلستان کج کرد:
به خدا قسم که اگر دست راستم را هم ببرید،من دست از دامن حسین بر نمی دارم(یعنی دست راستم را قطع کردند)
کمی بعد رجزش عوض شد:
ای عبّاس،از کافران نترس.تو را به رحمت خدای جبّار بشارت می دهم.
به این که(امیدوار باش) وقتی پیامبر،اقای صاحب اختیار همراهت(و شاهد تو) است،دست چپ تو را قطع کنند.(یعنی دست چپم را هم قطع کردند)
*
نوشته اند با مهارت و چالاکی مشک آب را چرخاند و از پشت به طرف شکم آورد و خود را روی آن انداخت(که تیرها،به آن آسیب نزنند)
دشمنان چون عبّاس ابن علی را بدون دستانش و خوابیده بر روی زین اسب دیدند،چند نفری به او نزدیک شدند.یکی از سربازان،که عمود(نوعی سلاح جنگی به شکل بدنه ی نیزه و سنگین و ضخیم)آهنینی در دست داشت،با آن بر فرق عبّاس می کوبد.به گونه ای که خون بر سر و صورت ایشان جاری می شود و عبّاس ابن علی،برادر امام حسین(ع) با مشک،سقوط می کند و با سر به زمین می افتد.بدون دستی که بتواند شدّت ضربه را مهار کند...(طاقت نوشتن ادامه اش را ندارم.مرا ببخشید)




افتد.بدون دستی که بتواند شدّت ضربه را مهار کند...(طاقت نوشتن ادامه اش را ندارم.مرا ببخشید)
*
حسین (ع) که برای یاری عبّاس (ع) به طرف نخلستان رفته بود،تنها باز می گردد.فرزندشان می پرسد:پدر،عمویم عبّاس،کجاست؟نیامد؟
ایشان در حالی که کمرشان خمیده شده بود و آن را گرفته بودند،به طرف خیمه ی عبّاس می رود و ستون مرکزی خیمه را می خواباند.یعنی:صاحب این خیمه،دیگر باز نمی گردد...
*
نوشته اند فاطمه ی امّ البنین،هرگاه به کربلا،بر سر مزار چهار فرزندش می آمد،چنین مرثیه هایی می خواند:
ای چشم ناظر،ای چشمی که در کربلا بودی و آن مناظر را می دیدی،ای کسی که آن لحظه را تماشا کردی که شیر بچّه ی من،ابوالفضل،از جلو و شیر بچّه گان دیگرم از پی اش به این جماعت پست حمله برده بودند،
برای من قضیه ای تعریف کرده اند که نمی دانم راست است یا دروغ!گفته اند وقتی دستان فرزندم بریده بود،عمود آهنین بر فرق فرزند عزیزم وارد شد.آیا راست است؟
ابوالفضل،فرزند عزیزم.خودم می دانم اگر دست می داشتی،مردی در جهان نبود که با تو روبرو شود.آنان که جرئت چنین جسارتی پیدا کرده بودند،ازین رو بود که می دانستند تو دستی بر بدن نداری...




دوشنبه 14 آذر 1390 - 10:08:17 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 15 آذر 1390   8:09:45 PM

     معجور                                                    هر چند تیر مشک ودلم را بریده است/ ای اب همتی کن و تا خیمه ها مریز.                             سلام بر عبد صالح خدا

ارسال پيام

سه شنبه 15 آذر 1390   7:40:45 AM

فوق العاده ست

yag

yaghotsaeedy

http://yaghot.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 14 آذر 1390   12:41:47 PM

مرگ هم به تساوی تقسیم نمی شود

عجبا ! هیچ کس هنوز

به سهم کم اش از مرگ
...
اعتراض نکرده است

*

خیلی ها سهم بیشتری از مرگ نصیب شان می شود

کودک بودم که درسینما

مردی ازاسب افتاد و

آنقدر روی زمین کشیده شد که :

گریه چشم هایم را بست

بعد ها دانستم

افتادن از اسب گریه ندارد

خیلی ها از اصل می افتند و می میرند

آخرین مطالب


!!!!ماهی که می خندد


درمان خواب آلودگی در فصل بهار


مصاحبه با شیلا خداد


دمی با فاطمه زهرا (س) , ام ابیها


آدمها..............


جدیدترین تست روانشناسی


نمره خوشبختی شما چند است؟


چگونه انرژی منفی را از خود دور کنیم


با انتخاب دسر مورد علاقه‌تان شخصيت وجودي‌تان را كشف كنيد


رموز کف دست خود بشناسید


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

180543 بازدید

70 بازدید امروز

17 بازدید دیروز

612 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements